پدر شهید محمد خائفی روز تاسوعا براثر سانحه تصادف به فرزند شهیدش پیوست.
به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان میاندورود، حاج عزیز خائفی پدر شهید محمد خائفی در روز تاسوعای حسینی به دلیل سانحه تصادف در سن 80 سالگی ندای حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
این سانحه در بین عبور روستای اسرم و جامخانه اتفاق افتاد و سرنشین به وسیله موتور با ماشینی که از سمت ساری به نکا در حال حرکت بود تصادف کرد و در دم جام باخت و مراسم سوم وی نیز فردا در روستای جامخانه برگزار میشود.
شهید خائفی در شلمچه به شهادت رسید و از شهدایی بود که وصیتنامه خویش را قبل از شهادت به صورت صوتی روی نوار کاست ضبط کرد و در مراسم تشییع پیکرش، صدایش از بلندگو به گوش میرسید.
از همه زیباتر پیشبینی زمان شهادتش بود که در نوار از مردم عذرخواهی کرد که در گرمای هوا مجبور به تشییع پیکرش هستند.
خبرگزاری فارس این ضایعه فقدان وی را به خانواده معزز شهدا و اهالی روستای جامخانه و مردم شهرستان میاندورود تسلیت عرض کرده و برایشان از درگاه خداوند توفیق صبر در این مصیبت را داریم.
کلیات نواری که شهید شیخ محمد خائفی دو سال قبل از شهادتش خبر از همه چیز داد :
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
والصلاه والسلام علی سیدنا و نبیّنا و حبیب الهنا محمداً و اله محمد : اما بعد فان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصّه اولیائه و هو لباس التقوی و درع الله الحصینه و جنته الوثیقه فمن ترکه رغبه عنه البسه الله ثوب الذل و شمله البلاء و دیّت بالصغاره و القمائه و ضرب علی قلبه بالاسهاب، و ادیل الحق منه بتضییع الجهاد و سیم الخسف و منع النصف .
روز 13 خرداد ماه :
همانا جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را بر روی خاصان اولیا خودش گشوده است و آن جهاد لباس تقوی وزره نفوذ ناپذیر و سپر مطمئن خدا می باشد .
آنکه جهد را از روی بی میلی و بی رغبتی نه با عذر شرعی رها کند خداوند لباس ذلت بر تن او می پوشاند و بلا را شامل او می گرداند و او را لگدکوب و حقیر می گرداند و بینش را از او سلب می کند و دولت حق بر جریمه ضایع ساختن جان از او برگردانده می شود . و به سختی ها و شدائد گرفتار می گردد واز رعایت انصاف در باره اش محروم می شود . آیه ای که چند دقیقه اخیر خوانده شد در مورد جهاد است که خداوند جهادی را که مؤمنین کرده اند می فرماید و کسانی که جهاد نمی کنند درد و سختی شان را ذکر می فرماید . حالا من می خواهم بپردازم به اصل مطلب که جهاد از چه جایی آغاز شد ؟ و جهاد برای چیست ؟ کلاً انسان برای چه به دنیا آمد که برود و جهاد بکند .
هدف از خلقت چیست ؟
هدف از خلقت و وجود نظم در جهان گواه بر آن است که جهان خالقی عظیم و حکیم دارد.چرا که از طرفی خود نظم خود به خود به وجود نمی آید و وجود نظم گواه بر وجود ناظم است .
و از طرفی دیگر نظم معلول علم و حکمت است . حال که روشن شد جهان خالقی علیم و حکیم دارد پس بدیهی است که او جهان را پوچ و عبث و بی حکمت و بی هدف نیافریده است . چرا که کار بی دلیل و بی حکمت حتی از ناحیه ی انسان عاقل و حکیم هم بعید است . تا چه رسد به پروردگاری که کمال مطلق است و از هر عیب و نقصی منزه است. پس جهان ما جهانی هدف دار است . اما آن هدف چیست ؟
خداوند تبارک و تعالی جهان را به کدام سو هدایت می کند خداوند متعال به هر نوعی از موجودات درحدی که برای آن موجودات ممکن و شایسته است عنایت دارد . در جایی می فرماید :
ربنا الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی
پروردگار ما همان است که به هر موجودی آفرینشی که شایسته آن بود عنایت کرد و سپس آن را هدایت نمود . سوره طه آیه 50 . این هدایت الهی شامل همه موجودات است . از کوچکترین ذرات گرفته تا بزرگترین بسیار است و از پست ترین موجودات بی جان تا عالی ترین موجودات که همان انسان است همه علامتها نشان می دهد که در همه موجودات نوعی میل و کشش که به آن مقصد روان است وجود دارد . یعنی موجودات با نیروی مرموز که در درونشان است به سوی مقصدشان کشیده می شوند . این نیرو همان است که از آن به هدایت الهی تعبیر می شود همان کمال است، یعنی وحی و نبوت یعنی حق تعالی موجودات را در مسیر کمالشان هدایت می کند سوال می شود هدف از زندگی انسان چیست ؟
در مقام پاسخ به این سوال که یقین کننده جهت وحرکت زندگی اش می باشد . هر کس به فراخور وسعت دید خود مکتبی گفته است .
1 ـ عده ای می گویند اصلاً زندگی بی هدف است . یعنی هیچ گونه هدفی را نمی توان برای زندگی خود فرض کرد . آنها گروهی هستند به نام صهیونیسم یعنی پوچ گراها .
2 ـ عده ای دیگر گفته اند هدف از زندگی در سعادت است و سعادت هم فقط در ارضای غرائز( شهوات ) است. آنها گروهی هستند به نام ( فرویدیسم ) .
3 ـ عده ای دیگر گفته اند هدف از زندگی در سعادت است ولی سعادت فقط در نفی مالکیت است . که آنها کسانی هستند با نام ( کمونیسم ) .
4 ـ عده ای دیگر هدف را سعادت و سعادت را در مالکیت و آن هم به صورت شخصی و مطلق می دانند به نام ( امپریالیسم ) .این چند مطلبی که ذکر کردم از کتابی گرفته شد به نام کتاب لبیک یا خمینی ( ص 5 ) اما از این چند مطلب 2 نتیجه کلی را می توان به دست آورد .
اول آنکه هیچ کس بی هدف نیست هر کسی چیزی را هدف خود قرار داده است پوچ گرائی، کمونیسم، امپریالیسم و امثال ذالک . و به آن هدف گرایش دارند . انسانی بدون گرایش وجود ندارد منتهی تفاوت در گرایش ها است . هدف نیست که فرق می کند گرایش هاست که فرق می کند عده ای مال گرا، عده ای ملی گرا، شهوت گرا، قدرتگرا و …
نتیجه دوم اینکه همه انسانها به دنبال کمال می گردند اینکه می بینیم همه هدف از زندگی را، سعادت می دانند هرچند هر کدام سعادت را در چیز بخصوصی می دانند،همین دلیل است . همه هدف از زندگی را سعادت می دانند، هر چند هر کدام سعادت را در چیز بخصوصی می دانند . و اصلاً سعادت خود رسیدن به کمال است . و رها شدن از شر نقص ها و عیبهاست . قرآن هدف از زندگی را می فرماید : و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون . و ما خلق نکردیم جن و انس را جز برای عبادت . پرستش خدا خود هدف است . حال عبادت برای چیست ؟ آیا انسان از دیدگاه قرآن سعادت خواه و کمال طلب و کمال خواه نیست . اصلاً چرا هدف از خلقت عبادت بیان شده است عبادت به معنای غایت خضوع بندگی است . انسان هر چیزی را که الهه و معبود خود قرار دهد بندگی او را می کند حالا کسی که بندگی نمی کند کسانی مثل صدام جنایتکار و امثال ذالک و آمریکا که امام فرمود هیچ غلطی نمی توانند بکنند به مملکت اسلامی ما دخالت کردند که بر ما واجب می شود که ما از عبادت کنندگان خداییم بر ما واجب می شود که با آنها ستیز کنیم از خاکمان را نگذاریم حتی وجبی حتی یک قسمت کوچکی از خاک ما را به تسخیر خود در بیاورند این غلط است کسانی که عبادت خدا را می کنند و عده ای با آنها جهاد می کنند مگر امام حسین چه کرد امام حسن ( ع ) اسلام را زنده کرد و شهادت را در قلوب ما جایگزین کرد به قول یکی از آقایان بی جهت به این عالم می گویند دنیا می بایست می گفتند حسین آباد . حسین زنده کرد اسلام را و حسین زنده کرد مملکت و انقلاب و اسلام و جهان را حسین بود که یزید و یزیدیان را به خاک و خون کشید . حالا هدف از رفتن امام حسین به صحرای خشک و بی آب و علف کربلا را می دانید ! می دانید برای چه امام حسین به کربلا وقتی فرمود این سرزمین چیست گفت نینوا گفت : اسم دیگرش گفتند کربلا گفت وعده گاه ما همین جاست .
جهاد دو نوع می باشد 1 ـ جهاد اکبر 2 ـ جهاد اصغر
که قرآن هم خیلی تذکر داده است و در جایی می فرماید : الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله ( و اولئک هم الفائزون ) .
آنان که ایمان آورده اند و هجرت کرده اند و جهاد در راه خدا را کرده اند با اموال و جانهایشان درجه و مرتبه بلندی را نزد خداوند دارند . حضرت امام حسین (ع ) هدف داشت حالا هدف خودش را خودش می فرماید :
انی لم اخرج اشراً ولابطراً ولا مفسداً ولاظالماً ، انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی صلی الله علیه و آله ، ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنکر ، وادیهم بسیره جدی و ابی طالب .
من هرگز به خاطر هوس رانی و خودکامگی سرزمین حجاز او عبادت خداوند و مکه را ترک نگفتم هدف من از این نهضت و قیام فسادانگیزی نیست من برای سامان دادن به وضع نابسامانی مسلمانان قیام نمودم جوانان گوش بدید هدف از خروج امام حسین چیست برنامه ی من همانند ( پعنی پدرانم ) پیامبر و پدرم علی ابن ابی طالب ( ع ) دعوت به سوی حق و مبارزه با فساد است و در همین مسیری که غیرالی الله است پیروز می شویم خداوند وقتی که امام حسین (ع) کوچک بود کلاً اسم شهید را بر او نهاد کلاً امام حسین تا بزرگ شود شهادت بر او نوشته شده بود یعنی حسین شهید است پس ثابت شده است که انسان بی جهت افریده نشده است هر انسانی هدفی دارد هدف هر کسی هم در گرایش هدف خود است هدف فرق نمی کند گرایش است که فرق می کند .
در اخر ظاهراً برادران می خواهند جنازه ی این حقیر را دفن کنند مزاحم اوقاتشان نمی شوم وقتشان را نمی گیرم اجازه بدهند صحبتهایمان را با چند کلمه مصیبت به پایان برسانم و بگویم که من راهی را رفتم که امام حسین آن راه را رفت من راهی را رفتم که شهدا دیگر امثال . جعفر شمسی ، شیخ باقر عبادی و بقیه شهدا رفته اند من راه این ها را رفته ام حالا برای اینکه حرفهای مردم درون مااکثر نکند همان را ادامه بدهید که راه ما همان راه حسین است من از آینده خودم خبر داشتم آخر چون بنده شناسنامه برادرم را گرفته ام از او معذرت می خواهم چون با شناسنامه بنده ثبت نام نمی کردند سنّم کوچک بود .
الان نشسته اند روی خاکهای مزار و بنده وقت نمی کنم که بیشتر از این صحبتم را ادامه بدهم ظاهراً برادران خسته می باشند و از نکا تا به اینجا جنازه بنده را تشییع کرده اند نگوئید که این نوار را خودش ضبط نکرده است چرا؟ من خودم محمد خائفی این نوار را ضبط کرده ام و چون از آینده خودم باخبر بودم که به یادگار بعد از شهادتم بماند و این جنازه مقابل شما همان کسی است که هم اکنون در داخل نوار با شما صحبت می کنم .
( مصیبت ) مقبل کاشانی می گفت من سفر کربلا می رفتم در راه رسیدم به یک مسجدی به یک تکیه ای که بر آن پرچم سیاهی زده بودند برای هر مجلسی و محفلی که می خواهی عده ای را دعوت کنی باید این قدرنامه بدی تلفن بزنی تا چهار تا بزرگا بیاد اما مساجد و محافل امام حسین یک پرچم سیاه لازمه گدا می آد پولدار می آد فقیر می آد صغیر هم می آد همه و همه ی آن مجلس امام فقط یک پرچم سیاه لازم داره مقبل کاشانی می گه من سفر کربلا می رفتم رسیدم به آنجا رفتم تو دیدم اقایی رفته بالای منبر داره روضه ی امام حسین را می خواند مقبل می گوید من رفتم تو و کمی گریه کردم و اومدن خانه خوابیدم خواب دیدم کربلا رفتم یک وقت دیدم داخل حرم پر است سئوال کردم اینها کیا هستند گفتند تمام انبیاء اومدن گفتند برای چی اومدن گفتند برای عزاداری امام حسین مقبل می گه من سرم را کردم توی حرم دیدم یک منبر بزرگیه یک آقایی زیر منبر نشسته حریم برایش قائلن ارزش برایش قائلند احترامش می کنند گفتم اون کیه گفتند اون رسول الله خاتم الانبیاء است یک وقت دیدم رسول الله پا شد و صدا زد و گفت محتشم کاشانی بیاد . مقبل می گه من در عالم خواب گفتم ای محتشم خوش به حالت که رسول الله در میان تمام انبیاء تو را صدا می زند محتشم آمد پیش رسول الله یک وقت رسول الله فرمود محتشم برو بالای منبر یک پله ، دو پله ، سه پله ، چهار پله ، پنج پله صدا زد محتشم همون جا بنشین از اون اشعار که برای حسینم می گی بخون مقبل می گه من به فکر رفتم که محتشم می خواد چی بخونه یک وقت دیدم که اینو داره می خونه .
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
مقبل می گه یک وقت دیدم ناله ی انبیاء بلند شد محتشم این شعر را ادامه داد
بودند دیو ودد و همه سیراب می مکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
محتشم می گه یک وقت دیدم صدای ناله ی انبیاء بلند شد این شعرش را خواند
ز آن تشنگان هنوز به ایوب می رسد فریاد العطش ز بیابان کربلا
مقبل می گه یک وقت دیدم یک فرشته ای آمد پیش رسول الله و گفت یا رسول الله به محتشم بگید دیگه نخونه لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حبسنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
خدایا والدین ما را بیامرز خدا به حق امام حسین اعمال ما و گناهان ما را ببخش .
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان که درخت اسلام را با خون خود آبیاری کردند با درود و سلام به امام زمان نائب بر حقش امام خمینی . خدایا من از زندگی و خانواده ام سیر نشده ام و بدون هدف خودم را به کشتن نمی دهم بلکه این راه را شناخته و انتخاب نموده ام و منتهای آرزوی من رسیدن به لقاء توست . امت شهید پرور جامخانه اگر می خواهید برای من گریه کنید از شما می خواهم برای امام حسین ( ع ) و دیگر شهدای کربلا گریه کنید . برای علی اصغر شش ماهه که هنوز بوی خون سرخشان از صحرای کربلا به مشام می رسد و هر مسلمان را سرمست می کند و هنوز طنین فریادشان که ما را به یاری می طلبند در گوشهای هر انسان آزاد طنین افکن است باشد تا ریخته شدن خونهای ما زمینه ای باشد برای ظهور امام مهدی (عج) که خونخواه واقعی امام حسین (ع) او و یارانش می باشند و خداوند انشاءالله از عمرما بکاهد و بر عمر رهبر عزیز بیفزاید تا این امید مستضعفان تا ظهور مهدی ( عج ) زنده بماند و پرچم انقلاب اسلامی را به دست امام ( عج ) بسپارد هر وقت خواستید برایم گریه کنید برای صدها شهید بی کفن گریه کنید که صهیونیستهای غاصب خون پاکشان را در بیروت بر زمین ریختند و برای خواهرانی گریه کنید که جنایت صهیونیستها بر آنها مو را بر اندام انسان راست می کند برای صدها جوانی گریه کنید که مادرانشان آرزوی دامادیشان را داشتند یا عروسانشان در انتظارشان است چشم به درها دوخته بودند برای فرزندانی و برای خانواده شهیدان انقلاب گریه کنید و آنها را از یاد نبرید امیدوارم اگر کسی برای فاتحه بر سر قبرم می آید ابتدا برای طول عمرامام دعا کنید و برای ظهور امام زمان و پیروزی نهائی انقلاب اسلامی و سپس مرا نیز از دعای خیر و فاتحه بی نصیب نگذارد که آنچه بیشتر روح مرا شاد خواهد کرد همراهی و همکاری عملی قلبی با انقلاب اسلامی و تکیه به تداوم آن است اگر کسی ادعا می کند که پیرو جبهه حق است و رهبرش حسین زمان خمینی بت شکن است به درستی که رمز پیروزی و سعادت انسان در جهاد است چنانچه علی (ع) مولای متقیان می فرماید الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیائه : جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند آن را برای دوستان خاصش می گشاید و چه بهتر از شهادت در این راه که شهادت انسان را به درجه اعلای ملکوتی می رساند و چقدر زیباست شهادت در راه خدا که همانند گلی محمدی است که وارثان خون پاک شهیدان از آن می بویند .
خدایا شهادتم را ، که خاری است در چشم و دل دشمنان اسلام بپذیر . اول سلام به پاک عالم روح مادر، سلام به قلب پاک پدر محبت دار، پدر و مادر عزیزم اول سلام به خاتم الانبیاء روح شما و دوم چند کلمه وصیت از شما دارم که برای همسر مهربانم : من او را اول به خدا می سپارم و دوم به شما که هر چه توی وصیت نامه ام نوشتم طبق او عمل کنید و اگر نخواهید عمل کنید شما مدیون من هستید و هرگزشما را نمی بخشم شما باید دقت بیشتری به نکته های زیر داشته باشید . نکته اول : شما نباید هیچگونه دست به زندگی همسرم بزنید . نکته دوم : اگر دوست دارد در روستای ما بماند و یا برگردد به روستای خودش امیدوارم هیچ وقت مانع از همسرم نشوید برای اینکه هر وقت از سربازی به مرخصی می آمدم به من می گفت محمد من طاقت جدایی تو را ندارم . نکته سوم : هر حرفی که گفته است شما باید قبول کنید که من گفتم . نکته چهارم : همسر مهربانم فرزندم را خوب تربیت کن و او را نماز و قرآن خوان کنید پدر و مادرم مهربانم نکته مهم، فرزندم را از دست همسرم نخواهید بگیرید اگرچه من برای شما عزیزبودم او برای مادرش عزیز است برای این که او از من ناامید شد خوشحالی از فرزندم داشته باشد و هیج موقع من خواب نبینم که همسرم را آزار و اذیت کنید وصیت دیگر به همسرم شما باید هر هفته یک بار فرزندم را به دیدار پدر و مادرم بیاورید تا خوشحالی از بچه ام داشته باشند این وصیت من است این فرزند شما،مهر مادر و محبت پدر، و قضی ربک الا نعبد و الا ایاه و بالوالدین احسانا یعنی خدای تو حکم فرمود که جزا و هیچ کس را نپرستید و درباره پدر و مادر نیکویی کنید : سلام بر پدر و مادر عزیزم که مرا به این سن و سال رسانیدند و مرا تحویل جامعه اسلامی و مکتبی و الهی داده اید پدر و مادرم امیدوارم که مرا ببخشید و اگراشتباه یا گناهی از من سر زده است مرا عفو کنید و ازخداوند متعال درخواست کنید که مرا ببخشد . پدر و مادر عزیزم شما خوشحال باشید که پسری بزرگ کرده اید و در راه اسلام عزیز و قرآن داده اید همسر عزیزم من اگر شهید شدم هر چندمن لیاقت شهید شدن را در خود نمی بینم چون اولاً روح من ناراحت می شود و به راه پلیدشان ادامه می دهند اگر شما هم مثل برادران و خواهران … و پدران و مادران شهید پرور صبورباشید منافقان مزدور خائن ضربه خواهند خورد و شاید به آغوش اسلام عزیز باز گرداند این یک تقاضای من از شما پدران و مادران و برادران و خواهران غیور جامخانه . در ضمن پدر و مادر و همسر عزیزم امیدوارم که از رفتن من زیاد گریه و بی تابی نکنید که باعث شادی دشمنان شود می دانم که از رفتن من از بین شما برایتان سخت سخت است ولی باید صبر کنید در ضمن از خواهران عزیزم، امیدوارم که مرا ببخشید و از خدای متعال درخواست میکنم که گناهانم را بیامرزد و از خواهرانم آسیه و مریم و عاطفه و برادرانم احمد و اسماعیل می خواهم که راهم را ادامه دهند و برایم زیاد بی تابی نکنید و صبورباشید و برادران عزیزم امیدوارم که مرا ببخشید و اگر خطائی از من سرزده مرا ببخشید و تنها خواهش من این است که اگر می خواهید به همسرم چیزی بیخودی بگوئید هرگز شما را نمی بخشم .
در آخر وصیت سلام مرا به دوستان و رفیقان و آشنایان و فامیلان برسانید و اگر اشتباهی از من دیده اند مرا ببخشید، بنام خدای بزرگ و متعال تابوت مرا در تاریکی بگذارید و یا پارچه سیاهی بر روی تابوتم بکشید تا مردم بدانند که در تاریکی زندگی کرده ام و چشمانم را باز بگذارید تا مردم بدانند که چشم انتظار از دنیا رفته ام دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا مردم بدانند دست خالی از دنیا پر از ایمان سعادت رفته ام و نه از مال دنیا، و تابوت مرا در بلندی بگذارید تا باد بوی مرا به وطنم بازگرداند کسانی که در زیر تابوت من هستند می گویند چقدر سنگین است مردم این سنگینی جسم من نیست بلکه سنگینی آرزوهای زندگی من است از بس که آرزوی زندگی در دل داشته ام یخی بر روی قبر من بگذارید که با اولین طلوع آفتاب یخ آب شد و گناهانم را بشوید چون که گناهکار شاید بودم و ای مادر نازنین من گریه مکن . } . . . { چه سرانجام همه در خاک رفته خوشا آن کس که پاک آمد و پاک رفته .
چند قطعه شعر :
حدیث از خاتم پیغمبران است که جنت زیر پای مادران است
××××××××××××
برمزار ما غریبان نه چراغی نه گلی نه پر پروانه سوزد نه صدای بلبلی
××××××××××××
ای بر قبر من تازه جوان می نگری هیچ داری ز دل مادر زارم خبری
اگر می خواهید طبق وصیت نامه که من این را نوشتم عمل کنید اگر عمل نکنید مدیون من هستید : تحویل کریم اصغری یک فتوکپی در منزل هست .
محمد خائفی 12/11/65 دوره آموزشی
شهید : طلبه شهید محمد خائفی
نام پدر : عزیز
منطقه عملیات : شلمچه
تاریخ تولد : ۱۳۵۱
تاریخ شهادت : ۲۸/۲/۱۳۶۷
محل تولد : ساری – روستای جامخانه
زندگینامه
شهید در پاییز ۱۳۵۱ در خانواده های مذ هبی و مومن و آبرومند چشم به این جهان گشود و خداوند این فرزند را به همراه خیلیاز برکات به این خانواده عطا کرد . سر نوشت این کودک چنان بود که در نهایت می بایست با بهترین درجه معنوی و توفیق شهادت بسوی معبودش برود و هر کس که ذره ای از کودکی این شهید بزرگوار را به یاد دارد می داند که آن همه حوادث سهمگین که آن شهید بزرگوار از آنها جان سالم به درد برد همه آنها مصلت خداوند بود تا شهید عزیز زنده بماند و با اینکه سن آن شهید چهار ده (۱۴) سن بیش نبود و به قول همسنگرانش دوران بلوغ را در جبهه گذراند هم آن وقت و شهادت رسید . شهید بزرگوار در ۶ سالگی برای کسب علم دانش و شور و شوغ در سال ۱۳۵۷ به مدرسه ابتدائی واقع در پایین محل روستای جامخانه رفت و به مدت ۵ سال دوران ابتدائی را درآنجا گذراند و حین خواندن دروس ابتدائی آن چنان علاقه و ا فری نسبت به روحانی شدن را نشان میداد که موجب شگفتی و به حوزه نکاء مدرسه ی علمیه امام صادق (ع) برده و در آن حوزه ثبت نام کرده و محمد در حوزه علمیه مشغول به تحصیل علوم حوزوی شد و تا سال ۱۳۶۵ در این حوزه اصول مقدماتی درس حوزه را به پایان رسانید و سپس برای ادامه تحصیل دروس حوزه عازم حوزه ی علمیه امام خمینی (ره) گرگان شد و شروع به خواندن درس لمعه نمود یعنی درس فقه حوزه پر داخت و استعداد و نبوغ خاصی از خود نشان می داد . در سال ۱۳۶۶ یعنی اول پانزده سالگی برای گذراندن دوران آموزشی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعزام شد و بعد از پایان دوره آمورزشی عازم جبهه شد که برادران سپاه بنیاد شهید در جریان هستند که در سال۱۳۶۶ محمد شناسنامه خود را دست زد و تبدیل به سال ۱۳۴۹ کرد .او در سال ۱۳۶۵ که می خواست با شناسنامه برادرش به جبهه برود یک نوار سخنرانی پر نموده ودر آن خبر از آینده خود داد و مثل صحنه فیلم در آن میبیند که به شهادت میرسد و مردم در هوای گرم او را تشییع می کنند واو خودش از تشییع کنندگان تشکر می کند و حتی برای خودروزه می خواند و و این نوار سندی ماندگار ومانندیک معجزه در دست این خانواده می باشد تا همانگونه که خود شهید گفته .:(این نوار را پر نمودم تا یادگار پس از شهادتم بماند تا شاید راهنمایی باشد و گمراهن را و نویدی باشد برای افراد با ایمان ) بهترین و زیباترین خاطرهای که از شهید میتوان گفت همان شعری است که شهید قبل از شهادت خودبر روی عکسش نوشت:
پر طاووس را به کرکس ندهند این نصیب است که به هر کس ندهند
سر انجام این شهید که به واحد تخریب لشگر ۲۵ کربلا در منطقه عملیاتی شلمچه اعزام شده بود بر اثر ترکش خمپاره به درجه رفیع شهدت در تاریخ ۲۸/۲/۱۳۶۷ نائل آمد .
یاد و نام شهدای گرامی و جاودانه باد.